قطره های اشک با ارزش ترازالماسه... خدایا آرشیو وبلاگ مطالب اخیر
پیوندها
میتونیم باشما تبادل لینک کنم... نویسندگان دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, :: 23:1 :: نویسنده : هدا
بی هراس و تردید ، باورش می دارم چه دلی داشت ز من ، نتوان باور کرد گله هایی می کرد که توانم کم کرد دوری چند روزه ، چقدر آزارش داد که غریب و آشنا ، نام مجنونش داد آن همه شادابی ، از وجودش دست شست نا امیدی و درد ، روح او را آشفت گفت که من چون آبم ، او وجودش تشنگی حس و حال عشق او ، آخر آشفتگی یعنی او تا این حد به دل من دل بست که به روی هر کس راه عشقش را بست حاصل این دوری ، باور قلبم بود قلب پر دردی که ، در برش سخت آسود ![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, :: 22:24 :: نویسنده : هدا
یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, :: 15:41 :: نویسنده : هدا
امیرحسینم من نام پر شکوه تو را مشق ميکنم نام تو را که واژه خوشبختی من است در کوچه خوشبختی که خانه تو در آن است براه ميروم من خوشبختم زيرا نام ترا ميخوانم و راه خانه ات را ميدانم ای دوست" ای يگانه ترين دوست لحظه ها خوشبختند تمام لحظه ها که با تو سفر ميکنند تمام راهها که در مسير تواند تمام رهگذرانی که بر تو مينگرند و آفتاب که بر طلای موی تو ميتابد ![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, :: 15:41 :: نویسنده : هدا
هنگاميکه مهرباني زينت نگاهت مي شود مهرباني را از آنها دريغ مکن سهم من آسماني نيست که با آويختن پرده اي آن را از من بتوان گرفت سهم من رسيدن به نگاهي است که از حادثه عشق تر است!
![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, :: 15:41 :: نویسنده : هدا
کسب کن لحظه هایم را که دریای چشمانت سراب مهربانی است من از طرز نگاه تو امید مبهمی دارم نگاهت را مگیر از من که با آن عالمی دارم ![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 16:51 :: نویسنده : هدا
![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 16:47 :: نویسنده : هدا
دلتنگ توئم ![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 16:45 :: نویسنده : هدا
آن شب باران می بارید… باران که می بارد به تو مشتاق تر می شوم… و از همین شوق بی چتر آمدم… ولی آمدم… و تو نمی دانی که جه بارانی بود، چون نیامدی… و باران می بارید… آن شب تب کردم و تو هیچ نکردی…و باران می بارید… و بالاخره دیشب مردم و حتی تو تب هم نکردی… ![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 1:13 :: نویسنده : هدا
میدانم ![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, :: 23:45 :: نویسنده : هدا
اجازه هست عشق تو رو تو كوچه ها داد بزنم؟ رو پشـت بـــــوم خونه ها اسمتو فریاد بزنم؟ اجازه هست كه قلـبمو برات چراغونی كنم؟ پیش نگاه عاشقت،چشـــــمامو قربونی كنم؟ اجازه میدی تا ابـد سر بزارم رو شونه هات؟ روزی هزار و صـد دفه بگم كه میمیرم برات؟ اجازه میدی كه بـگم حرف ترانه هام تویی؟ دلیل زنده بودنـــــم ، درد بهانه هام تویی؟ اجـــازه هست تا تـه مـرگ منتظر تو بشینم؟ تو رویاهــای صورتیم، خودم رو با تو ببینم؟ اجازه هست جار بزنم بگم چقد دوست دارم؟ بگم می خـــوام بخاطرت سر به بیابون بزارم؟ اجازه میدی قـصه هام با عشق تو جون بگیره؟ چشمای عاشقـــم واست روزی هزار بار بمیره اجازه میدی عشقـــمو همش بهت نشون بدم؟ پیش زمین و آسمــون واسه تو دس تكون بدم؟ اجازه میدی كه فقــــــط تو دنیا با تو بمونم؟ هر چی كه عاشقانه بــــود به خاطر تو بخونم؟ اجازه هست پناه من گــــــرمی آغوشت بشه؟ هر اسمی جز اسم خودم ،دیـگه فراموشت بشه؟ اجازه هست ؟ بگو كه هست ، من همشو دارم میگم با تو به آسمون میرم ،با تـــــــــــــو یه آدم دیگم اجازه میدی كه بگم ،من مال تـــــــو،تو مال من؟ من از تو خواهش می كنم كه زیر وعـــده هات نزن اجـــــــازه تـــو دست تـــو ،اجازه من دست تـو خنده من خنـــــــده تو ،شكست من شكست تـو ![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, :: 23:30 :: نویسنده : هدا
حتی در آسمان تیره و ابری هم می توان ستاره پیدا کرد اگر آب نیست و آفتاب بی رمق است ![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, :: 18:43 :: نویسنده : هدا
از عشقی که با برق نگاهش آمد بسویم؟ ![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 11:58 :: نویسنده : هدا
سالها... پنهانت کرده بودم در سبزینه آن گیاهی که در کالی احساسم روئیده بود احساسم را کشتم در هیاهوی نوبری بلوغ و دچارت شدم در ناهوشیاری تنم خواستنم ریشه در ابدیت داشت سالها... من ندانستم تو عشق از " گلشن امروز " میخواهی و بودن از " خوشه الان " میچینی... ![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 11:52 :: نویسنده : هدا
خاطراتم را در لحظه های بی تو بودن می شمارم و میدانم که می آیی و روزی همه این یادگار های ماندنی را با تو مرور خواهم کرد ،در تمام این لحظه ها ی تنهایی حس غریبی دارم حس دریایی که از بی تلاطمی مرداب شده است ، مردابی که تنهاست و من تنهاتراز او ،مردابی که ساکت است و من از مرداب ساکت تر،و تنها تو می توانی این سکوت مرگبار را بشکنی و بشنوی صدایم را که می گویم خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهایم گذاشت بحق تنهاییت در تنهاترین تنهاییش تنهایش نگذار.
![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, :: 17:22 :: نویسنده : هدا
شايد کسي رو که باهاش خنديدي
يه روزي فراموش کني
ولي کسي رو که به خاطرش گريه کردي
هيچوقت فراموش نميکني !!! ![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, :: 17:21 :: نویسنده : هدا
دردناک است دوست بداری
تو یکی از صدها لذت او... ! ![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, :: 17:20 :: نویسنده : هدا
شهامت می خواهد............ دوست داشتنِ کسی که شاید
هیچ وقت............ هیچ زمان................ سهم تو نخواهد شد ![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, :: 17:20 :: نویسنده : هدا
فرقی نمی کند !!! ![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, :: 17:19 :: نویسنده : هدا
دلم ![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:, :: 17:40 :: نویسنده : هدا
من / عشق پاك يعني سرزمين لحظه يعني بيداد عشق من باختن عشق جان يعني زندگي ليلي و قمار مجنون در عشق يعني ... شدن ساختن عشق دل يعني كلبه وامق و يعني عذرا عشق شدن من عشق فرداي يعني كودك مسجد يعني الاقصي عشق / من عشق آميختن افروختن يعني به هم عشق سوختن چشمهاي يكجا يعني كردن پر ز و غم دردهاي گريه خون/ درد بيشمار عشق من يعني الاسرار كلبه مخزن اسرار يعنی ![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 18:30 :: نویسنده : هدا
بی حضور تو دلم مثل یه شعر ناتمومه
![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 18:28 :: نویسنده : هدا
از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ، دیگر هیچ آرزویی ندارم ، رویایم را میخواستم که به آن رسیدم ، دنیا را میخواستم که آن را به دست آوردم ، رویایی که همان دنیای من است، و تویی که همان دنیای منی….
![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 18:25 :: نویسنده : هدا
قلبم محکوم شد به ساده بودن... غرورم محکوم شد به خونسرد بودن... احساسم محکوم شد به کم حرف بودن... دلم محکوم شد به گوشه گیر بودن... چشمانم محکوم شد به مهربان بودن... دستهایم محکوم شد به سرد بودن... پاهایم محکوم شد به تنها رفتن... ارزوهایم محکوم شد به محال بودن... وجودم محکوم شد به تنها بودن... و عشقم محکوم شد به...
![]() ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : |
||